آخرین شب چهارشنبه سال...
سلام زندگی من... آروین گلم چهارشنبه سوری امسال برای تو که بزرگ تر و فهمیده تر شدی ، خیلی عجیب و هیجان انگیز بود. امسال به باغ عموی بابایی رفتیم. به تو حسابی خوش گذشت. بچه ها انواع ترقه ها و فشفشه ها رو گرفته بودن، موشکی، پروانه ای. برات این قدر هیجان داشت که با شنیدن صدای ترقه می گفتی: اووووک اینم سه تا عکس از اون شب به یادموندنی: آتش روشن کردم و عهدکردم تا خاموش شدنش دعایت کنم، می دانم به آنچه می خواهی میرسی چرا که من هربار یک هیزم اضافه میکنم! چهارشنبه سوریت مبارک باشه نفسم. ...